- بزرگ کردن (مُ بَ لَ)
تعزیز. تعظیم. تمجید. (منتهی الارب). تفضیل. تبجیل. (یادداشت بخط دهخدا). احترام کردن. عزیز داشتن:
ز بس که اهل هنر را بزرگ کرد و نواخت
بسی نماند که هر ناقصی کند کامل.
سعدی، شخص بزرگ و باعظمت. (ناظم الاطباء)
ز بس که اهل هنر را بزرگ کرد و نواخت
بسی نماند که هر ناقصی کند کامل.
سعدی، شخص بزرگ و باعظمت. (ناظم الاطباء)
