جدول جو
جدول جو

معنی بزرگ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بزرگ کردن
(مُ بَ لَ)
تعزیز. تعظیم. تمجید. (منتهی الارب). تفضیل. تبجیل. (یادداشت بخط دهخدا). احترام کردن. عزیز داشتن:
ز بس که اهل هنر را بزرگ کرد و نواخت
بسی نماند که هر ناقصی کند کامل.
سعدی، شخص بزرگ و باعظمت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بزرگ کردن
بارآوردن، پرورش دادن، پروراندن، تربیت کردن، تروخشک کردن، مراقبت کردن، آگراندیسمان کردن، مبالغه کردن، مهم جلوه دادن، اغراق کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بزرگ کردن
تكبيرٌ
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بزرگ کردن
Enlarge
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بزرگ کردن
agrandir
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بزرگ کردن
সম্প্রসারণ করা
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
بزرگ کردن
بڑھانا
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به اردو
بزرگ کردن
büyütmek
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بزرگ کردن
kupanua
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بزرگ کردن
ampliar
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بزرگ کردن
vergrößern
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
بزرگ کردن
збільшувати
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بزرگ کردن
powiększać
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
بزرگ کردن
放大
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به چینی
بزرگ کردن
ampliar
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بزرگ کردن
ingrandire
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بزرگ کردن
vergroten
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
بزرگ کردن
увеличивать
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به روسی
بزرگ کردن
ขยาย
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
بزرگ کردن
memperbesar
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بزرگ کردن
बड़ा करना
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به هندی
بزرگ کردن
להגדיל
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به عبری
بزرگ کردن
拡大する
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بزرگ کردن
확대하다
تصویری از بزرگ کردن
تصویر بزرگ کردن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بزخو کردن
تصویر بزخو کردن
کمین کردن و منتظر فرصت بودن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ جَ بَ)
بزرگواری و سروری کردن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بزرگی کردن
تصویر بزرگی کردن
مهتری کردن ریاست کردن، پرستاری کردن، بلند همتی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
Bottle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بزرگ ترین
تصویر بزرگ ترین
Largest
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رزرو کردن
تصویر رزرو کردن
Reserve
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
разливать в бутылки
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بزرگ ترین
تصویر بزرگ ترین
самый большой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رزرو کردن
تصویر رزرو کردن
резервировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
abfüllen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بزرگ ترین
تصویر بزرگ ترین
am größten
دیکشنری فارسی به آلمانی